الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابی طالب.
لا اله الا الله چه گفته سید رضا بی شک همه را آقا به زبانش جاری کرده ...
فلقد اسرفت و ما اسلفت
لنفسى ما فیه اعذر
سودت صحیفة اعمالى
و وکلت الامر الى حیدر
هو کهفى من نوب الدنیا
و شفیعى فى یوم المحشر
قد تمت لى بولایته
نعم جمت عن ان تشکر
لاصیب بها الحظ الاوفى
و اخصص بالسهم الاوفر
بالحفظ من النار الکبرى
و الامن من الفزع الاکبر
هل یمنعنى و هو الساقى
ان اشرب من حوض الکوثر
ام یطردنى عن مآئدة
وضعت للقانع و المعتر
یا من قد انکر من آیات
ابا حسن ما لا ینکر
ان کنت لجهلک بالایام
جحدت مقام ابى شبر
فاسال بدرا و اسال احد
و سل الاحزاب و سل خیبر
ا من دبر فیها الامر و من
اردى الابطال و من دمر
من هد حصون الشرک و من
شاد الاسلام و من عمر
من قدمه طه و على
اهل الایمان له امر
قاسوک ابا حسن بسواک
و هل بالطود یقاس الذر
انى ساووک بمن ناووک
و هل ساووا نعلى قنبر
علامه سید رضا هندی(ره)
.....ترجمه ی منظوم قصیده ی کوثریه :
در کجروی امروز منم شهرهی آفاق
پوزش نتوان زین همه عصیان و گنه ساخت
جز درگه حیدر به کجا روی بیارم
اکنون که مرا نامه، سیه کردهی رسواست؟
اوی است مرا تکیه گه از جور حوادث
در عالم دنیا و مرا شافع عقباست
با دوستیش بهره ام از لطف خداوند
افزون –به خداوند جهان- از حد احصاست
سرچشمهی الطاف خدا دوستی اوست
من غرقهی لطفم چه دلم پر ز تولاست
از آتش دوزخ نهراسم که ولایش
هم حافظ و هم مانع و هم ملجأ و مأواست
او ساقی کوثر بود آن روز و من زار
محروم ز جامی شوم؟ این تهمت بی جاست
آیا شود ان شاه براند منِ مسکین
زان سفره که چون بهر من گرسَنه بر پاست؟
ای آن که کرامات درخشان علی را
انکار کنی! گرچه نمایان و هویداست،
گر باعث انکار تو نادانی و دوری
زآن حسن خداداده و آن دست تواناست،
شاهد طلب از بدر و احد، خیبر و احزاب
وآن چهرهی تابان که از آن آینه پیداست
با دست چه کس غیر علی قامت اسلام
در رزمگه باطل و حق، گشت چنین راست؟
یا تیغ جز اوی است که در پهنهی میدان
ویرانگر و شیرافکن و بنیانکن اعداست؟
جز ذات علی کیست که با نص پیمبر
بر جمع مسلمانان، فرمانده و مولاست؟
سنجند تو را با دگران کوردلان؛ لیک
کی خاک برابر به درخشنده ثریاست؟!
بگذار بسنجند که خود موزهی قنبر
افزون به خدا، در عظمت از سر «آن ها» ست
استادسید محمد نوری موسوی(ره)